کجایی جان دل خستم؟
که من درهارو به روم بستم
تا تو در بزنی
بیایی به جسم رنجورم
گاه تو سربزنی
که هم آغاز و پایانی
و هم آشکار و پنهانی
و هم منشور و شریانی
تو قوچاخان دورانی.
برچسب : نویسنده : animadversion13 بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1402 ساعت: 14:35
من قاصد مقصوره هایی سست و بی حاصل
تو کاسب چهار سوق پر سودی
تنها مسیرم دوریست باطل
اما تو از آغاز بر یوفو سوار بودی
با من جهانت عشق داشت اما پر از غم بود
با من همیشه انگار یک چیز کم بود
با من تمام قطعیت ها وهم مبهم بود
این مرد تنها در مسیر عشق مصمم بود.
برچسب : نویسنده : animadversion13 بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1402 ساعت: 14:35